کمتر دانشجو و علاقهمند به حوزه علوم انسانی است که نام میشل فوکو را نشنیده باشد!
فوکوی فرانسوی که به انتقادی بودن افکارش نسبت به جامعه مدرن شهرت دارد، متفکری که در آثار خود مرزهای رشتهای بین فلسفه و جامعهشناسی و روانشناسی را در هم کوبید و نشان داد که حداقل مطالعه قدرت نیازمند فهمی است میانرشتهای! فوکو در کارنامه خود سفر به ایران و تقریری ژورنالیستی از انقلاب ایران را نیز دارد؛ تقریری که همچنان موافقان و مخالفان فوکو سر آن به تفاهم نرسیدهاند و همه اینها فوکو را به شخصیت و متفکری جذاب تبدیل کرده است.
آری قدرت و رابطه آن با نظام دانش مهمترین دغدغه میشل فوکوی فرانسوی است؛ اینکه چگونه نظام قدرت و نظام دانش یکدیگر را تغذیه میکنند و در پس این رفت و برگشت انسان را به انقیاد میکشانند. برخلاف فیلسوفان لیبرال، فوکو چنان به مفهوم آزادی مدرن خوشبین نبود؛ چهبسا فوکو در پس آزادی مدرن، اشکال گوناگون انقیاد را جستجو میکرد و همین بینش سنگ بنای چارچوب مفهومی را ایجاد کرد برای نقد، خاصه نقد اشکال مختلف قدرت در دنیای مدرن. برای همین است که نمیتوان در حوزه علوم انسانی به مقوله قدرت و نقد آن علاقه نشان داد و در یک سطح درگیر فوکو نبود.